به که باید دل بست
به که شاید دل بست
سینه ها جای محبت - همه از کینه پُر است
هیچکس نیست که فریاد پر از مهر تو را گرم پاسخ گوید
نیست یک تن که در این راه غم آلوده ی عمر قدمی - راه محبت پوید
***
کاش میشد لحظه ها را رام کرد
عشق را با لحظه ها همگام کرد
کاش میشد با چکاوکها پرید
طرح شادی بر رخ فردا کشید
کاش میشد با ستاره یار بود
هر کویر خشک را گلزار بود
کاش میشد عشق را تفسیر کرد
لحظه های گریه را تهدید کرد
کاش میشد در نگاه دوستی
لحظه دیدار را نزدیک کرد
کاش میشد کاشها ممکن شود
یا عبور دردها ساکن شود
***
ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
اکنون دل من شکسته و خسته است
چون یکی از این دریچه ها بسته است
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد.
***
دانی که چرا ز میوه ها سیب نکوست
نیمی رخ عاشقست
نیمی رخ دوست
این زرد و سرخی که در او می بینی
زردیش رخ عاشقست
سرخیش رخ دوست
***
یک نفر ...
یک جایی...
تمام رویاهاش لبخند توست
و زمانی که به تو فکر می کنه
احساس می کنه که زندگی واقعا" با ارزشه
پس هرگاه احساس تنهایی کردی
این حقیقت رو به خاطر داشته باش
که ..."
یک نفر ...
یک جایی ...