نواي ساز دوره گرد پير در سکوت شب به گوش مي رسد ، نوايي غم انگيز اما دلنشين ، نوايي عاشقانه براي يار دلنشين ؛نواي جدايي و دلتنگي ، و شايد اين نوا نوايي عاشقانه براي يار دلنشين باشد براي معشوق خود در يکي از خانه هاي اين شهر...اي غريبي که دلم را با سخن عشق آشنا کردي ، مرا از من بودن رها کردي ؛ اي عزيزي که در بستر خود خفته اي ؛ نواي سازم را مي شنوي ؟ بيا لب پنجره ، نگاه کن به اين عاشق هميشه منتظر ؛ بيا و لبخندت را به رويم هديه کن ؛ گل هاي ياس سپيد اتاقت را بر سرم هديه کن ؛ بيا و بار ديگر پيوند مان را تکرار کن ، من منتظر را چون هميشه خوشحال کن...