• وبلاگ : ***پاييز طلائي***
  • يادداشت : خدا جووون دوست دارم
  • نظرات : 11 خصوصي ، 49 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4      >
     
    دوست عزيز ممنونم كه دفتر مرا به تماشا نشستي وبلاك جالبي داري استفاده بردم/ موفق باشي
    + بنده خدا 

    بعضي وقت ها از نردبان بالا ميرويم تا دستهاي خدا را بگيريم ،غافل از اينكه خدا پايين ايستاده و نردبان را محكم گرفته تا ما نيفتيم

    خوش باشي

    پاسخ

    چقدر زيبا بود ، خيلي ممنون

    فاصله بين من و تو ، فاصله بين دلامونه
    فاصله اي که کسي تا به امروز اون رو نديده
    فاصله بين من و تو قد يه آسمون ستارس
    فاصله بين احساس و ترانه س...

    در بهار امسال کاش ها را کناري مي نهم
    از بودن و زندگي گذشته حرفي نمي زنم
    از صميم قلب بهترين ها را براي ديگران آرزو مي کنم
    براي داشتن دلي با محبت با خدا نجوا مي کنم...


    زني گريان و داغديده به بوداي بزرگ گفت:

    "فرزند دلبندم مرد و اکنون تحمل مرگ او برايم دشوار است، آرامشم بخش.

    بودا جواب داد: "خدا را شکر بگو و شاد باش که تمام مردمان بنارس فرزندان تو نبودند و تو جز لذت داشتن يک فرزند را نچشيده اي، و گر نه بايد رنج مرگ اينهمه را تحمل مي کردي.."

    هر لقمه ي لذتي که از گلو فرو مي رود، آه رنجي بر مي آيد، هرگز لذتي از لذت نمي رويد که بذر لذت، رنج را ثمر مي دهد...

    سلام

    وبه قشنگي داري

    تبريك

    رستش نوشتت خيلي طولاني بود يكم از حوصلم سر رفت نشد كامل بخونم

    موفق باشي يا حق

    من تو را او را كسي را دوست مي دارم.

    ...باد مي رفت به سر وقت چنار

    من به سروقت خدا مي رفتم

    ممنون كه سر زدي

    ولي...

    چرا

    آي لاو يو؟

    چرا بجاي ولکام ميگي آي لاو يو؟

    سلام گلم

    خوشحال ميشم سر بزني

    وبلاگت عاليه

    سلام دوست عزيز

    شعر قشنگي نوشتي

    انشاءالله كه وقتي اقا مي ايد تو هم زنده هستي

    پاسخ

    خواهش ميکنم قابل شما رو نداشت ، ممنون از دعات
    سلام
    ميخواهم آينه اي باشم زلال.هرچه شکسته تر بهتر.تا هفت هزار بار در من تکثير شوي.

    تا هفت هزار خورشيد شکفتن خويش را در من تماشا کنند.

    ميخواهم ترانه اي باشم در کوچه اي که جز عاشقان رهگذري ندارد و به روزهاي

    خاطره انگيز ديدار خوشامد بگويم

    ميخواهم پروانه اي باشم در دامنه شمعهاي غريب و شبانگاهان با پيراهني از شعله

    آواز بخوانم و سرانجام به پايان آرزوهايم سفر کنم
    وبلاگ پرمحتواي دارين چند تا از مطالبشو خوندم خيلي با احساس قلم زده شده بود
    پاسخ

    سلام، خيلي ممنون نظر لطفتون از شعر زيباتون هم ممنونم

    سلام دوست عزيز

    تو واقعا سعي خودتو کردي

    اشکالي نداره

    ولي خوب دستتم درد نکنه

    انشاءالله وعدهي ديدار من و تو و پرنسس کو چولو و رها در خلد برين

    پاسخ

    به اميد اون روز
    + غزل 
    موفق باشي
    پاسخ

    همچنين

    (( اي کاش ميخ لب داشت و اي کاش لب ميخ ))

    لب دوخته ايم به نظاره که ديگراني بيايند و بنگرند

    اين ميخکوبي و اين پايکوبي را ...

    نغمه و دِکلمه اي هم هست ....جام و نان بياوريد قسمت کنيم ..

    شاد زي ....

    /

    مرا در قفسي از بي تو بودن جا داده اند

    در زرورقي از نفرت ها پناه داده اند..

    تلخي جدايي را طعم زندگيم ساختم

    طنين عشقت را بر خود مسدود کردم

    فرياد هجرانم را نمي شنوي

    براي رهايي ام حرفي نمي زني

    براي صبرم پاسخي نيست

    در دلم جز سکوت حرفي نيست...

    پيش ما هم بيا دوست من.........

    پس از مرگ نيز من رنج سرنوشت او را خواهم داشت، در زير سنگ سياه و سنگين لحد نيز که بر سينه ي پوسيده ام افتاده است غم سنگيني هوايي که از آن پس او به تنهايي بايد در آن دم زند بر سينه ام بي رحمانه فشار خواهد آورد، در تنگي و تاريکي گور من از تصور اين درد، در وحشت وخفقان خواهم بود که او چگونه فراخناي تنگ زمين و قفس حقير آسمان را تحمل خواهد کرد؟

    ظلمت روزهاي تنها ماندن را در زير اشعه ي اين خورشيدي که تنها بر او خواهد تابيد چگونه به سر خواهد برد؟

    آري، من در زير زمين همواره به او که در زير آسمان مدفون مي شود خواهم انديشيد...

    معلم شهيد، علي شريعتي...

       1   2   3   4      >